جدول جو
جدول جو

معنی نعل بسته - جستجوی لغت در جدول جو

نعل بسته(گُ)
نعل زده. (برهان قاطع) (آنندراج). کنایه از اسپ ساخته و آراسته و مهیای سواری. مکمل یراق. رجوع به نعل زده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل بسته
تصویر دل بسته
دل باخته به کسی یا چیزی، عاشق، علاقه مند
فرهنگ فارسی عمید
(عَ عَ / عُو عُو کَ دَ)
نعل کردن ستور. (ناظم الاطباء). با میخ نعل را به کف سم ستور استوار کردن. (یادداشت مؤلف). نعل زدن. نعل کردن. نعل کوبیدن:
آستینش گرفت سرهنگی
که بیا نعل بر ستورم بند.
سعدی.
- امثال:
پشه را در هوا نعل می بندد، فوق العاده زیرک و کاردان است
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زَ جُ تَ)
نخلبندی کردن. عمل نخلبند. رجوع به نخلبند شود:
بر سبزه ز سایه نخل بندد
بر قامت سرو و گل بخندد.
نظامی.
رطب را استخوان آن شب شکستند
که خرمای لبت را نخل بستند.
نظامی.
همه نخلبندان بخایند دست
ز حیرت که نخلی چنین، کس نبست.
سعدی.
خزان ز سردی آهم چو بید میلرزد
اگرچه در نفسی نخل صد چمن بندم.
صائب.
، مایۀ نخل نر را به نخل ماده رسانیدن. (حواشی وحید بر ص 116 شرفنامۀ نظامی) ، نخل محرم یا نخل عزا یا نخل تابوت را تزیین کردن وآراستن.
- نخل کسی را بستن، نخل عزای کسی را بستن:
خار مژگان را به چشم کم مبین دیگر کلیم
چار موسم از گلش نخل شهیدان بسته ایم.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خَ بَ دَ / دِ)
لعل بسته. لعل دار:
به دریا رسد در فشاند ز دست
کند گردۀ کوه را لعل بست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنچه که بر آن لعل سوار کرده باشند مرصع به لعل: بدریا رسد درفشاند ز دست کند گرده کوه را لعل بست. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لال بست لال بسته زیور یافته بالال آنچه که بر آن لعل سوار کرده باشند مرصع به لعل: بدریا رسد درفشاند ز دست کند گرده کوه را لعل بست. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخل بسته
تصویر نخل بسته
((~ بَ تِ))
درخت مصنوعی که از موم و کاغذ و پارچه درست شده باشد
فرهنگ فارسی معین